پرسان
ثبت نام
راهنما
دانلود اپلیکیشن
نگارش نهم -
بازگشت
.....
نگارش نهم
.
سلام لطفا انشای طنز بفرستید خیلی ممنون تاج میدمخواهش میکنم بفرستید توروخدا عالی باشه مناسب باشه از گوگل نباشه خودتون بنویسید ممنون
جواب ها
باران :)
نگارش نهم
اینو یکی از بچه ها قبلاً فرستاده بود
samo.15 00
نگارش نهم
در مورد تلفن همراه وسایل زیادی هستند که میتوانند همراه انسان باشند، یکی از ضروریترینها البته در دنیای امروز تلفن همراه است. در دنیای امروز که هیچ، تا حالا به این فکر کردید که اگر در زمان باستان هم تلفن همراه وجود داشت، چه اتفاقاتی میافتاد یا نمیافتاد؟ یکی از اتفاقاتی که قطعاً نمیافتاد، تراژدی رستم و سهراب است! داستان رستم و سهراب را که یادتان هست؟ اولِ کار، رستم خودش را به آن راه میزند، پسرش را نمیشناسد و سهراب را میکشد؛ بعد کولیبازی درمیآورد و توی سر خودش میزند که وای پسرم را کشتم! حالا کاری به این نداریم که قبلش سهراب چندین بار میخواهد رستم را از جنگ بازدارد و رستم پافشاری میکند که باید جنگ کنیم. اصلاً باباها همهشان همینجوری هستند. به حرف حساب بچههایشان گوش نمیکنند تا کار از کار بگذرد. داستان رستم و سهراب آنجا به تلفن همراه نیاز پیدا میکند که رستم ضربه را به سهراب میزند و بعد تازه یادش میافتد که یکی را دنبال نوشدارو به دربار کیکاووس پادشاه ایران بفرستند! کیکاووس نوشدارو را با تأخیر میدهد. ناز آمدن کیکاووس، باعث مرگ پسر و به وجود آمدن ضرب المثل «نوشدارو بعد از مرگ سهراب» میشود. خب حالا اگر رستم تلفن همراه داشت که این مشکل پیش نمیآمد. اول اینکه نیاز به فرستادن پیک نبود. رستم شخصاً زنگ میزد که کیکاووس توی رودربایستی بیفتد و حتماً نوشدارو را بدهد. دوم اینکه مگر قحطش بود که کیکاووس طاقچه بالا بگذارد؟ رستم به اینترنت تلفن همراه وصل میشد. در یکی از این اپلیکیشنهایی که خریدار و فروشنده را مستقیم به هم وصل میکنند، آگهی میزد: «خریدار نوشدارو فوری». احتمالاً یکی همان لحظه نوشدارو داشت و با ارزانترین قیمت میتوانست جان بچهاش را نجات دهد. البته خوب که فکر میکنم رستم نمیتوانست خیلی با برنامههای جدید و اپلیکیشنهای تلفن همراه کار کند. چرا؟ چون از سهراب دور بود و همیشه این بچهها هستند که برای بابایشان برنامه نصب میکنند و به او یاد میدهند چطوری باید از جدیدترین امکانات تلفن همراه استفاده کند. قصه اینطوری تمام میشد که سهراب در حالی که خون زیادی ازش رفته بود، گوشی خودش را از زیر زره فولادین درمیآورد و به دست رستم میداد و با صدای زخمی و خسته میگفت: بابا! از گوشی من استفاده کن فقط لطفاً توی فایلهای شخصی ام نرو. نتیجه اینکه تلفن همراه خیلی خوب است و دست مخترعش را باید بوسید. اگر پیش از اینها اختراع شده بود، چه بسیار غصهها که پیش نمیآمد. معلممون فرستاده بود
◥ٰٰٰٖٜٖٖٜ۬⃟[⃫🦋⃫̶꯭͟͞]❰𝓚𝓸𝓼𝓱𝓾𝓵𝓸𝒍.⃫̶͜͟͞┛̶❥
نگارش نهم
انشایی طنز در مورد سایه آدم سایه؛ همدم جدانشدنی و کمی آزاردهنده! سایه، این موجود ساکت و سیاهرنگ، از همان روز اول که به دنیا آمدیم، مثل چسب به ما چسبیده و هر جا میرویم همراهمان است. انگار یک برادر دوقلوی بدقلق داریم که همیشه در تعقیب ماست و هر کاری که میکنیم، تقلیدمان میکند. سایه، این همدم جدانشدنی، گاهی اوقات خیلی آزاردهنده میشود. مثلاً وقتی میخواهیم یک عکس سلفی خوشگل بگیریم، این سایه مزاحم دقیقاً وسط کادر قرار میگیرد و همه زحماتمان را به باد میدهد. یا مثلاً وقتی میخواهیم در سایه یک درخت خنک بنشینیم، این سایه لعنتی روی همان نقطه ای که میخواهیم بنشینیم، افتاده و مجبور میشویم جای دیگری بنشینیم. سایه، این موجود بیعاطفه، هیچوقت به حرفمان گوش نمیکند. مثلاً وقتی بهش میگوییم: 'سایه جان، لطفا یک لحظه بایست'، انگار نفهمیده باشد و همچنان به دنبالمان میآید. یا وقتی ازش میخواهیم کمی کوچکتر شود، باز هم به حرفمان گوش نمیکند و گاهی آنقدر بزرگ میشود که انگار یک غول سیاهرنگ دنبالمان است. اما با همه این اوصاف، سایه یک موجود جذاب هم هست. مثلاً وقتی روی دیوار میافتد و شکلهای عجیب و غریبی درست میکند، میتواند خیلی بامزه باشد. یا وقتی در روزهای آفتابی، سایه بلندمان را روی زمین میبینیم، احساس بزرگی و قدرتی به ما دست میدهد. در کل، سایه یک موجود پیچیده و دوگانه است. گاهی دوستش داریم و گاهی از دستش عصبانی میشویم. اما یک چیز مسلم است، سایه همیشه و در همه حال همراه ما خواهد بود و ما باید یاد بگیریم که با این همدم جدانشدنی کنار بیاییم. پس به سایهتان لبخند بزنید، شاید او هم لبخندی به شما زد! نکته: برای جذابتر شدن انشا، میتوانید از تشبیهات و استعارههای بیشتری استفاده کنید. همچنین میتوانید از تجربیات شخصی خودتان برای توصیف رابطه با سایهتان بهره ببرید. 𝓚𝓸𝓼𝓱𝓾𝓵𝓸𝒍
سوالات مشابه
لیست سوالات مشابه